تو مال منی
پارت ۶۶
که یهو یه ماشین مشکی جلوم اومد و چند تا مرد گولاخ اومد بیرون ازش منم خواستم راهم رو کج کنم که یکشون دستم رو گرفت و برد داخل ماشین خیلی ترسیده بودم جیغ جیغ میکردم که با حس چیز سردی توی سرم ساعت شدم
فرد گولاخ: اگر به عر عر کردن خودت ادامه بدی یدونه گلوله تو مغزت خالی میکنم دخترک
ا.ت ساکت نشست و اون مرد چشمای ا.ت رو بست و گفت
گولاخ : را بیوفت
ا.ت ساکت اشک میریخت و از شدت ترس پاهاش میلرزید
چند ساعت بعد ساعت ۱ شب
ویو کوک
چند ساعته منتظرم که ا.ت بیاد خونه از عصبانیت چند تا چیز میز هم زدم شکوندم خیلی عصبانی بودم نگران و ترسیده رو مبل نشسته بودم و سرم رو گرفته بودم که یه پیام برای گوشیم اومد بازش کردم که دیدم یه شماره ناشناس پیام داده
ناشناس : اگر نمیخوای بهش تجاvز بشه به این آدرسی که میفرستم بیا
خیال کردم الکیه ولی وقتی تصویر رو دادم پایین عکس ا.ت رو دیدم که با لباس خواب باز هست خیلی ترسیده و عصبی بودم
نمیدونم چه جوری ولی تویه چشم بهم زدن پشت فرمون بودم
رسیدم به اون مکان مورد نظر رفتم از ماشین پیاده شدم یه مزرعه خیلی ساده بود
رفتم داخل خونه بغلیش که یهو
که یهو یه ماشین مشکی جلوم اومد و چند تا مرد گولاخ اومد بیرون ازش منم خواستم راهم رو کج کنم که یکشون دستم رو گرفت و برد داخل ماشین خیلی ترسیده بودم جیغ جیغ میکردم که با حس چیز سردی توی سرم ساعت شدم
فرد گولاخ: اگر به عر عر کردن خودت ادامه بدی یدونه گلوله تو مغزت خالی میکنم دخترک
ا.ت ساکت نشست و اون مرد چشمای ا.ت رو بست و گفت
گولاخ : را بیوفت
ا.ت ساکت اشک میریخت و از شدت ترس پاهاش میلرزید
چند ساعت بعد ساعت ۱ شب
ویو کوک
چند ساعته منتظرم که ا.ت بیاد خونه از عصبانیت چند تا چیز میز هم زدم شکوندم خیلی عصبانی بودم نگران و ترسیده رو مبل نشسته بودم و سرم رو گرفته بودم که یه پیام برای گوشیم اومد بازش کردم که دیدم یه شماره ناشناس پیام داده
ناشناس : اگر نمیخوای بهش تجاvز بشه به این آدرسی که میفرستم بیا
خیال کردم الکیه ولی وقتی تصویر رو دادم پایین عکس ا.ت رو دیدم که با لباس خواب باز هست خیلی ترسیده و عصبی بودم
نمیدونم چه جوری ولی تویه چشم بهم زدن پشت فرمون بودم
رسیدم به اون مکان مورد نظر رفتم از ماشین پیاده شدم یه مزرعه خیلی ساده بود
رفتم داخل خونه بغلیش که یهو
- ۲۲.۸k
- ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط